سکوت کن، سکوت کن مثل خدایت. مثل او که هیچ گاه سخن نگفته، مثل او که می بیند ولی نمی گوید. یک بار هم که شده مثل او باش، ببین اما نگو، بشنو اما نگو، فقط سکوت کن. تازه آن وقت می فهمی که چرا خدایت هیچ نمی گوید. بگویم چرا یا خودت سکوت می کنی تا بفهمی؟ چیزی نمی گوید چون، یعنی نمی تواند بگوید چون می بیند، چون گناهان ما را می بیند و از کرده خود پشیمان می شود. از خلق این بشر پشیمان می شود، اشک می ریزد، در درون خود گریه می کند. فقط به خاطر گناهانمان، به خاطر این که در مورد مخلوقش اشتباه می کرد. او گفت که " می دانم آنچه را که شما )فرشتگان( می دانید." ولی در واقع نمی دانست، آن فرشته هایش بهتر می دانستند که چه جانوری خلق شده.
پس فقط سکوت کن تا تو هم ببینی آنچه را که خدایت می بیند.
بدان آنچه را که می بینی فقط بخش کوچکی از آنی هست که خدایت می بیند. گناهان آشکار را می بینی آن هم نه همه اش را. گناهان پنهان و مخفیانه ای که خدا می بیند تو نمی توانی ببینی. پس سکوت کن تا بدانی که خدایت چه می کشد.
درپناه حق