خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
پیوندآسمانی
کوچکم اما بزرگ شده ام ... آنقدرکه با تنهایی ، قلم ، کاغذ و اتاق تاریک آشنایم نوشتن را نیاموختم ، فقط تمرین می کنم ! مشق می کنم و لذت می برم ... هرگاه دلم ازخیابانهای زنگارگرفته و مردم سنگ دل این شهرمی گیرد ، برایش می نویسم _ می دانم می خواند ... حالم بهترمی شود، شاید نوشتن دردی را دوا نکند اما مرا سبک می کند به بی وزنی می رسم... ایمان دارم که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل است . ... گفتم تنهایی ام را قسمت می کنم ، البته سهم کمی نیست... آرزو دارم حرف های دلم کسی را نیازارد...اگرهم زبانم لال چنین اتفاقی افتاد ، بر بزرگی خود و کوچکی من ببخشید ...! ایمن باشید درامان ایمان
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 52959
کل یادداشتها ها : 101
خبر مایه

موسیقی


برگرفته از کتاب حریم انس استاد گرامی سرکار خانم

زهره بروجردی

 

کتاب حریم انس استاد گرامی سرکار خانم زهره بروجردی

خانواده های قرآنی (1)

قرآن مبتنی بر موعظه‌هایی است که برای بشر به ارمغان آورده شده است. گاهی پندها و نصیحت‌ها و موعظه‌ها در قالب‌های فردی و شخصی و گاه در قالب خانواده به تصویر کشیده می‌شود. گاهی فرد هدف کلام قرآن است و گاه جمع. به هر حال انسان در هر موضعی که باشد نیاز به الگو و اسوه‌ای دارد که در پی او گام بردارد.

قرآن در قالب خانواده الگوهایی را معرفی می‌کند که سر مشق زندگی جمعی بشرند. خدا در تمام آموزش‌هایش به آنچه می‌گوید، عمل می‌کند. اگر سخن از الگوپذیری در میان است در این رهگذر انسان را بی‌نصیب رها نمی‌سازد.

قرآن در سوره مبارکه مریم به چند خانواده اشاره می‌کند تا مخاطب را از سرگردانی در مسیر کمال نجات دهد. اینها گروهی هستند که از بشارت‌ها و تربیت‌های الهی بیشترین بهره‌ها را جسته‌اند؛ و برای همیشه در تاریخ زندگی بشر پابرجا و ماندگار شده‌اند. این خانواده‌ها نیاز الگوپذیری بشر را چون سایر نیازهایش پاسخ گفته‌اند.

اولین الگویی که از آن سخن به میان آمده است خانواده حضرت زکریا قبل از تولد حضرت مریم (س) می‌باشد.

خدای سبحان در سورة مبارکه مریم آیة 4 از زکریا با این عبارت یاد می‌کند.

? قالَ رَبّ‏ِ إِنّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبّ‏ِ شَقِیًّا?

گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پیرى تمام سرم را فراگرفته؛ و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده‏ام.

زکریا مردی سالخورده و پیر است. سال‌ها و ماه‌های زیادی بر او گذر کرده و خورشید عمرش اگر رو به افول نباشد قطعاً، به طلوع نزدیک نیست، در‌حالی‌که برف پیری سر و موی او را کاملاً سفید پوش کرده است، اما لحظه‌ای در لطف و بزرگی خدا تردیدی ندارد. و ذرّه‌ای یأس و ناامیدی بر دلش سایه نیفکنده است.

خدای زکریا به هیچ اسباب و وسیله‌ای برای اراده‌اش نیاز ندارد. او ربّ است و ربّ از پرورش عبد در هیچ حال کوتاهی نخواهد کرد؛ و زکریا مربی خویش را به خوبی‌ می‌شناسد و هیچ‌گاه کمترین نقصانی در امر پرورش پروردگار نسبت به خویش احساس نکرده و همین باور قوی باعث می‌شود تا در عین پیری و کهنسالی خود را شاگرد آن مربی خطاب کند و پروردگار را رب خود بخواند و از لطف او ذرّه‌ای ناامید و دلسرد نباشد.

لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبّ‏ِ شَقِیًّا؛ من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده‏ام.

امیدواری، پاداشی از سوی خداوند سبحان به زکریا است، هر کس به نعمت امیدواری دست یابد، حقیقتاً، بالاترین نعمت به او عطا شده است. هیچ عاملی چون ناامیدی و یأس از درگاه حضرت حق زندگی انسان را دست‌خوش طوفان‌های خانمان‌سوز نمی‌کند.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ