امام رضا شناسی (استاد محترم خانم زهره بروجردی) جلسه 5 |
در خدمت کلاس شناخت علی بن موسی الرضا هستیم و در جلسهی اول عرض کردیم که ما به شناخت گوشههایی از زندگی علمی، اخلاقی ، اعتقادی حضرت میپردازیم. در این جلسه قسمتی از سخنان حضرت را در باب توحید و خدا شناسی پی میگیریم. فردی به نام قاسم بن ایوب نقل میکند زمانی که مأمون خواست تا حضرت را به ولیعهدی خویش منصوب کند همه بنی هاشم و سادات را جمع کرد، همچنین طایفهی بنی عباس که مأمون از آن طایفه بود در آن مجلس ظاهر شدند. بنی عباس نسبت به انتخاب مأمون سخت خشمگین شدند و به او گفتند: « أَ تُوَلِّی رَجُلًا جَاهِلًا لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ بِتَدْبِیرِ الْخِلَافَة » «آیا تو خلافت را بر مرد نادانی که هیچ بصیرتی ندارد واگذار میکنی؟» بنی عباس چندان بر نظر خود پایبند بودند که به مأمون گفتند او را برای سخنرانی دعوت کن تا جهلش بر تو آشکار شود. این گروه مطمئن بودند که «العیاذ بالله» جهل علی بن موسی الرضا آشکار خواهد شد. غربت ائمهی اطهار در میان مردم همهی زمانها امر عجیبی نیست معمولاً تمام حضرات معصومین در میان مردم زمان خود و حتی مردم بعد از خویش غریب و ناشناخته بودهاند. مأمون به درخواست بنی عباس حضرت را دعوت کردند بنی عباس از امام رضا خواستند تا بالای منبر برود خدا را بر آنان بشناساند. « اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ انْصِبْ لَنَا عَلَماً نَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیْه » «آنان گفتند برای ما علامتی نصب کن که ما خدا را بر مبنای آن علامت عبادت کنیم.» حضرت علی بن موسی الرضا بالای منبر رفتند و لحظاتی چند را به سکوت گذراندند گویا رنجیده خاطر و ناراحت بودند. سخنی نگفتند و سر خود را پایین انداختند بعد به یکباره برخاستند و شروع به حمد و ثنای خداوند سبحان کردند. خطبهی توحیدی طولانی را فرمودند البته ما در این جلسه تنها به بررسی چند خط اول این خطبه میپردازیم. حضرت فرمودند: « أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ تَعَالَى مَعْرِفَتُهُ » «اولین قدم بندگی شناخت خداست.»« َ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِیدُهُ » «بنیان معرفت خدا این است که بدانید یک خدا بیشتر نیست.» و در ادامه فرمودند: « نِظَامُ تَوْحِیدِ اللَّهِ تَعَالَى نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ » «اساس توحید این است که خدا را متصف به صفاتی نکنید» متصف نکردن خداوند سبحان به صفات سخنِ عجیبی است زیرا همهی کسانی که خدا میشناسند او را متصف به صفات میدانند مثلاً در یک شب قدر که مردم دعای جوشن را زمرمه میکنند هزار و یک اسم خدای سبحان را بر زبان میآورند، هزار و یک صفت خدا را بر زبان آوردند حال چگونه حضرت میفرمایند: خدا را بی صفت بدانید؟ علی بن موسی الرضا توضیحی میدهند که این توضیح را حضرت امیر المؤمنین نیز در نهج البلاغه خطبهی اول بیان فرمودهاند. حضرت میفرمایند باید خدایی را قبول داشته باشید که برای او قائل صفت نباشید، در حالیکه شما میگوئید خداوند قادر است حیّ و مطلق، مرید و مُدرک است اما هیچ کدام از اینها را به خدا نسبت ندهید حضرت میفرمایند اگر برای خدا صفت قائل شوید،مشرکاید زیرا عقول شهادت میدهند که هر صفتی مخلوق است و هر موصوفی مخلوق است پس خدا را موجود و مخلوق دانستهاید در حالیکه خدا مخلوق نیست بلکه خالق است. به عنوان مثال باید بگوئیم: نظم یکی از صفات بارز انسان است اما هر صاحب خردی میداند که صفت نظم از آن انسان نیست بلکه از آن خداست زیرا انسان مخلوق است نه خالق که بتواند ایجاد کنندهی صفتهای خویش باشد اما خداوند سبحان والاتر از آن است که مخلوق باشد هر صفتی از آن اوست و او از انتساب هر صفتی والاتر است خداوند سبحان صفت ندارد صفات او عین ذات هستند سمیع، علیم، خبیر بودن و ... او همگی عین ذات اوست. اولین معرفتی که از سخن حضرت علی بن موسی الرضا(ع) آموختیم این است که خدای سبحان صاحب صفت نیست چون هر صفتی باعث محدود کردن خالق میشود و او را از یگانگی جدا میسازد در حالیکه خداوند صمد و بی نیاز است. اگر سؤال شود انسان دائماً با صفات خداوند سبحان در ارتباط است مثلاً اگر کسی فرد قویای است و قوت او نشان از هوالقوی بودن خدای سبحان دارد و اگر کسی از حال دیگران با خبر است نشان از هوالمحیط بودن خدای سبحان دارد. انسان میشنود چون جلوهی نام سمیع حضرت حق است هوالسمیع ، هوالبصیر او کاملاً از نیت افراد مطلع است. چگونگی بهرهمندی انسان را از صفات خداوند میتوان از منزه بودن خداوند از این صفات ممتاز کنید باید حضرت حق این صفات را داشته باشد که انسان جلوه صفات او باشد، اگر برای خدا صفتی قائل نباشیم چگونه انسان از آنها میتواند بهره ببرد. حضرت میفرمایند: انسان باید بداند اگر با صفات حق ارتباط دارد و صفات بر او حکومت میکند این صفات جدای از ذات حق تعالی نیست در وجود خدای سبحان ذات و صفات منفک از یکدیگر نیست هر چند که در ظاهر صفات جلوهگری میکند. انسان صفات خدا را بر زبان میآورد اما از درک حقیقیت این اوصاف ناتوان است. هر صاحب خردی در باب توحید از علی بن موسی الرضا(ع) میآموزد که مبنای عبادت، معرفت الله است و مبنای معرفت الله، پذیرش توحید است. مبنای توحید آن است که ذات حق را جدای از صفات او نداند یعنی صفات حضرت حق عین ذات اوست. اگر سؤال شود بررسی بحث توحیدی در کلاس شناخت علی بن موسی الرضا چه فایده عملی در زندگی روزمرهی ما دارد؟ خواهیم گفت: بنده خدایی را عبادت میکند که باور دارد سمیع، علیم، حکیم و خبیر... است این صفتها از ذات اقدس احدیت جدا نیست. با این نگاه انسان باور دارد که صفات خدای سبحان عین ذات اوست پس چون ذات در حال تجلی است صفات خداوند نیز در حال تجلی است یعنی هر لحظه صفات حق بر زندگی انسان جلوهگری میکند. انسان میداند خدا سمیع است و کوچک ترین حرف راست و دروغ بنده را میشنود، خدا علیم است و از خطورات قلبی افراد آگاه است، خدا علیم است از احوال همه با خبر اگر فرد این حقیقت را پذیرا باشد به گفتهی امیرالمومنین(ع) چیزی را در عالم نمیبیند مگر قبل و بعد و همراه آن چیز خدا را ببیند. بحث توحیدی از این حقیقت پرده بر میدارد که انسان هر لحظه خود را متصل به خدایی میداند که با تمام این اوصاف بر بندگان جلوهگری میکند از سوی دیگر باید گفت: امکان ندارد در زندگی بشر روزی فرا برسد که سمیع بودن حکیم بودن و قادر بودن و خبیر بودن و ... حضرت حق تعطیل شود انسان هر لحظه تحت عنایت صفات در عین ذات خدای سبحان است، خدا ابدی و سرمدی است و صفات او نیز همین گونهاند. امکان دارد کسی چنین بگوید ما صفات خدای سبحان را عین ذات او میدانیم اما بسیار اتفاق میافتد که افراد از صفات حضرت حق بیبهرهاند. اگر صفات حق تعالی هر لحظه در حال ریزش است چگونه گروهی از افراد گاهی از این صفات بینصیب میمانند در حالی که به گفتهی علی بن موسی الرضا(ع) صفات حضرت حق عین ذات اوست و ذات حق تعالی چون ابدی و ازلی است همیشه بر انسان حاکم است چگونه ممکن است که صفات حق تعالی همیشه بر افراد تجلی نداشته باشد؟ در جواب باید گفته شود انسان به دلیل محدودیتهای عالم ماده از درک حقیقت این جمله( صفات حضرت حق عین ذات اوست) اما میتوان گفت: بعلاوه آنکه صفات حضرت حق چون ذات او همیشه در حال جلوگری است ولی افراد معمولاً خود را از شعاع این صفات دور میکنند و ترجیح میدهند تا صفات خداوند سبحان را نادیده بگیرند مثلاً آنکس که دروغ میگوید سمیع بودن خدا را نا دیده گرفته است. او میداند خدا سمیع است اما بنا به دلایلی مرتکب این گناه میشود و یا کسی که قلبش گرفتار خطوات شیطان شده است چشم از خبیر بودن حضرت حق فرو بسته است . اگر انسان خود را از صفات حضرت حق محروم میدارد دلیل بر عدم صفات باریتعالی نیست بلکه نشان از جهالت بشر دارد. اگر هر یک از ما بپذیریم که صفات حق عین ذات اوست هر لحظه خدایی را درک میکنیم که جامع تمام کمالات و صفات است و همین امر سبب میشود که دست به خطایی نزنیم قرآن میگوید: مردم اهل نسیان و فراموشی از حقاند، (بسیاری از خطابهای قرآنی یا ایها الناس است و تفاسیر عرفانی الناس را مردم اهل غفلت از خدا معنا کردهاند)، نه تنها جلوهگریهای صفات حضرت حق را فراموش میکنند که بلکه گاهی از ذات او غافل میگردند. البته در همین جا لازم است ذکر کنیم مأمون خود حضرت علی بن موسی الرضا را میشناخت و به علم ایشان آگاه بود از این رو جلسات علمی فراوانی در زمان مأمون در محضر حضرت بر پا شد او قصد محک زدن امام زمان خویش را نداشت اما عاملی که اجازه نداد عاقبت به خیر شود آن بود که دنیا و تعلقات دنیا او را فریفت که مقام و حکومت حکومت را به امر حضرت برتری داد. |
هدیه به پیشگاه مطهر امام رضا علیه السلام صلوات |