در روزگاران قدیم انسانها بسیار به هم ظلم کردند و سیاهی و تباهی به نهایت خود رسید .
تا اینکه کتیبه ای از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شد !
ده فرمان :
?- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نکُشد .
?- هیچ انسانی ، به انسان دیگر تجاوز نکند .
?- هیچ انسانی ، به انسان دیگر دروغ نگوید .
?- هیچ انسانی ، به انسان دیگر تهمت نزند .
?- هیچ انسانی ، از انسان دیگر غیبت نکند .
?- هیچ انسانی ، مال انسان دیگر را نخورد .
?- هیچ انسانی ، به انسان دیگر زور نگوید .
?- هیچ انسانی ، بر انسان دیگر برتری نجوید .
?- هیچ انسانی ، در کار انسان دیگر تجسس نکند .
??- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نپرستد !
پس از آن سالیان سختی بر شیطان و همدستانش گذشت ،
تا اینکه روزی شیطان ، چاره ای اندیشید .
او گفت :
ای دوستان ، کلمه ای یافته ام که بسیار از او بیزارم
اما به زودی با افزودن تنها همین یک کلمه به ده فرمان ، همه چیز را به سود خودمان ، تغییر خواهم داد و ده فرمان چنین شد :
?- هیچ انسانی ، انسان مؤمن دیگر را نکُشد .
?- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر تجاوز نکند .
?- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر دروغ نگوید .
?- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر تهمت نزند .
?- هیچ انسانی ، از انسان مؤمن دیگر غیبت نکند .
?- هیچ انسانی ، مال انسان مؤمن دیگر را نخورد .
?- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر زور نگوید .
?- هیچ انسانی ، بر انسان مؤمن دیگر برتری نجوید .
?- هیچ انسانی ، در کار انسان مؤمن دیگر تجسس نکند .
??- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نپرستد ! مگر اینکه بسیار مؤمن باشد !
و اینک ای دوستان
به سوی انسانها بروید و به وسوسه بپردازید
و کاری کنید که هیچ کس ، هیچ کس را مؤمن نپندارد ، جز آنان که از دنیا رفته اند !
خدایاهدایتم زیرامیدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی هست...
خدایاهدایتم کن که ظلم نکنم زیرامی دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است...
خدایانگذاردروغ بگویمزیرادروغ ظلم کثیفی است...
خدایامحتاجم نکن که تهمت به کسی بزنم زیراتهمت خیانت ظالمانه ای است...
خدایاارشادم کن که بی انصافی نکنم زیراکسی که بی انصاف ندارددشرف ندارد...
خدایاراهنمایم باش تاحق کسی راضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کفرخدای بزرگ است...
خدایامراازبلای غروروخودخواهی نجات ده تاحقایق وجودراببینم وجمال زیبای تورامشاهد کنم...
خدایاپستی دنیاوناپایداری روزگارراهمیشهدرنظرمجلوه گرسازتافریب زرق وبرق عالم خاکی مراازیادتودورنکند...
خدایابه من صبرعطاکن،تابتوانم انتظارنعمتهایت رابکشم...
خدایابه من عشق نازل کن تابتوانم به بنده هایت عشق بورزم...
خدایابه چشمانم اشک فراوان هدیه کن،تابتوانم برای جلب رضایت توشب هاراتاصبح گریه کنم...
بارالها!
در پیشگاه تو ایستادهام،
و دستهایم را به سوى تو بلند کردهام،
آگاهم که در بندگىات کوتاهى نموده و در فرمانبرىات سستى کردهام،
اگر راه حیا را مىپیمودم از خواستن و دعا کردن مىترسیدم ...
ولى … پروردگارم!
آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مىخوانى،
و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مىدهى،
براى پیروى ندایت آمدم،
و به مهربانىهاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
و به وسیله پیامبرت که او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى،
و به وسیله برترین زن،
و به فرزندانش، که پیشوایان و جانشینان اویند،
و به تمامى فرشتگانى که به وسیله اینان به تو روى مىکنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مىدهند، به تو روى مىآورم.
پس بر ایشان درود فرست،
و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مىشود قرار دادم
اگر با این همه، خواستهام را رد کنى، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مىگردد،
همچون مالکى که از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى که از بندهاش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مىزند .
واى بر من اگر رحمت گستردهات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى، پس به درگاه چه کسى روى کنم؟
اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى، چونان مالکى هستى که لطف و بخششى را آغاز کرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى که لغزش بندهاش را نادیده انگاشته و به او رحم کرده است.
در این حالت نمىدانم کدام نعمتت را شکر گزارم؟
آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشتههایم را بر من مىبخشایى؟
یا آن گاه که با آغاز کردن کرم و احسان بر عفو و بخششت مىافزایى؟
پروردگارا!
خواستهام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است که:
گناهان گذشتهام را بیامرزى،
و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى،
و پدر و مادرم را که دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاکها خفتهاند، ببخشى .
تنهایىشان را با انوار احسانت از بین ببر،
و وحشتشان را با نشانههاى بخششت به انس بدل کن،
و به نیکوکارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهکارشان مغفرت و رحمت عطا کن،
تا به لطف و مرحمتت از خطرات قیامت در امان باشند،
به رحمتت در بهشت ساکنشان گردان،
و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار کن،
تا مشمول شادمانى گذشته و آینده شویم.
آقایم!
اگر در کارهایم چیزى سراغ دارى که مقامشان را بالا مىبرد و بر اکرامشان مىافزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،
و مرا در رحمت با آنان شریک کن،
و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان که مرا در کودکى تربیت کردند.