خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
پیوندآسمانی
کوچکم اما بزرگ شده ام ... آنقدرکه با تنهایی ، قلم ، کاغذ و اتاق تاریک آشنایم نوشتن را نیاموختم ، فقط تمرین می کنم ! مشق می کنم و لذت می برم ... هرگاه دلم ازخیابانهای زنگارگرفته و مردم سنگ دل این شهرمی گیرد ، برایش می نویسم _ می دانم می خواند ... حالم بهترمی شود، شاید نوشتن دردی را دوا نکند اما مرا سبک می کند به بی وزنی می رسم... ایمان دارم که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل است . ... گفتم تنهایی ام را قسمت می کنم ، البته سهم کمی نیست... آرزو دارم حرف های دلم کسی را نیازارد...اگرهم زبانم لال چنین اتفاقی افتاد ، بر بزرگی خود و کوچکی من ببخشید ...! ایمن باشید درامان ایمان
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 53029
کل یادداشتها ها : 101
خبر مایه

موسیقی


< 1 2 3 4 >

دیدگاه اسلام درباره ی ازدواج و انتخاب همسر

اسلام ازدواج را امر مقدّسی می‌شمارد، همچنانکه تجرّد را به شدّت مذمّت می‌کند زیرا گاهی تجرّد انسان را چنان گرفتار خویش می‌کند و به تنهایی خو می‌گیرد که دیگر از خیررسانی به دیگران لذّتی نمی‌برد.

هدف تربیتی اسلام آموزش نوع بشر برای نیل به قُربِ الی الله است. فرد هر چه در محیط سالم خانواده بیشتر قرار گیرد بیشتر از فضایل آن بهره‌مند خواهد شد.

اسلام برای زندگی مشترک برنامه‌ها، طرح‌ها و دیدگاه‌های بسیاری را از لسان قرآن و زبان مطهّر حضرات معصومین‌‌(ع) بیان می‌کند تعالیم اسلام ساخت زندگی مشترک را هدف خلقت نمی‌داند، امّا شکل‌گیری محیط مطلوب زندگی الهی را مقدّمه‌ای برای ورود به حریم قدسی خداوند می‌داند. در این تعالیم ازدواج ظاهراً واجب نیست امّا چون مقدمه‌ای برای ورود به واجبات است کمتر از واجب نیست، زیرا مقدم? واجب، واجب است. برای مثال: در انجام فریض? نماز صرفاً، وضو مطرح نیست امّا انجام آن واجب است چون مقدم? انجام واجب است، همین مقدّمه اگر با طمأنینه و توجّه صورت پذیرد به حضور قلب مُصلِّی در نماز بیشتر کمک خواهد کرد.

انتخاب همسر مقدم? زندگی مشترک است هر چه این انتخاب صحیح‌تر صورت پذیرد تأثیر خود را در طول زندگی مشترک به وضوح نشان خواهد داد؛ و مسیر را برای قُرب اِلی الخالق هموارتر خواهد کرد.

خانواده به ‌عنوان اوّلین کانون بندگی مقدّمه‌ای برای هدف خلقت است به همین دلیل انتخاب همسر از ارکان اصلی آن شمرده می‌شود. در این انتخاب حسّاس و ظریف توجّه به نکاتی چند اساسی و تعیین کننده است.

ازدواج اولین عاملِ گذر از منیّت‌ها و خواسته‌های شخصی بعد از دعوت به یکتاپرستی است که دین و مذهب شخص را به آن فرا می‌خواند. قبل از آنکه هر کس در مسیر زندگی مشترک گام بردارد باید مطلوب حقیقی و خداپسندانه را در این راه بشناسد. هر چه شناخت بیشتر حاصل شود زمینه برای دست‌یابی به مطلوب بیشتر حاصل می‌گردد. اگر فرد قبل از انتخاب همسر به شناخت دست یابد در می یابد که در زندگی مشترک حضور خدا پررنگ‌تر از زمان تجرّد است، زیرا خانواده اوّلین اجتماع است و دست یداللهی خداوند سبحان با جمع است.

انتخاب همسر امر عظیمی در زندگی فرد است شاید اغراق نباشد اگر بگوییم عظیم‌ترین مرحل? زندگی اجتماعی است، زیرا در این مرحله منِ وجودی انسان باید معنای خویش را از دست بدهد، مَنی که انسان سال‌ها با آن خو کرده است. ورود به زندگی مشترک هجرتی است که دو نفر هم‌زمان آرام و بی‌صدا آغاز می‌کنند، هجرتی گسترده، تأثیر‌گذار و برگشت‌ناپذیر، هجرتی درونی از خواسته‌های فردی خویش و هجرت از علاقه‌های دوران تجرّد. در این حرکت زن و مرد هر‌یک به تنهایی به راه می‌افتند، امّا در نقطه‌ای که آغاز زندگی مشترک است دو حرکت به هم می‌رسند و از زمان تلاقی یک مسیر باقی می‌ماند، فردِ فرد به‌یکباره ما می‌شود.

این هجرت و خروج انسان از دایر? شخصی خویش امری به‌غیر از یک معجز? الهی نیست خداوند سبحان با نام مغیّر و مبدّل این جابجایی را صورت می‌بخشد. در این معجز? الهی دایرة المعارف شخصی فرد به یکباره تغییر می‌کند کلمه ما جایگزین من می‌شود. هر چیزی را که فرد تا قبل از انتخاب همسر برای خود به تنهایی طلب می‌کرده است حال برای ما خواستار آن می‌شود.

دومین عامل توجّه به وسوسه‌های شیطان است. این وسوسه‌ها بیش از هر زمان دیگری بر افکار و رفتار فرد اثر می‌گذارد. گاهی اثرات وسوسه‌ها به اندازه‌ای قوی و تحریک کننده است و فرد را چنان گرفتار می‌سازد که حتّی متوجّه عامل نگرانی خویش نمی‌شود، بلکه آن را ناشی از تغییر موقعیّت جدید می‌داند یا به ضعف جسمانی مربوط می‌سازد در‌حالی‌که تشویش‌های بی‌مورد حرب? شیطان است تا امر انتخاب همسر را دچار تزلزل کند و جای ارزش و ضد ارزش را جابجا نماید.

قرآن می‌فرماید: إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ‏ شیطان دائم در فکر اختلاف و تفرقه است. او از جمع صالح گریزان است مخصوصاً جمعی که با شکل‌گیری خود توانایی نابودی توطئه‌های او را دارند إِنَّ کَیْدَ الشیْطانِ کانَ ضعِیفاً.

زوجین اگر باور داشته باشند که خود را در امر ازدواج برای حرکتی خداپسندانه آماده کرده‌اند و نیروی امدادی برای این حرکت بسیار قوی و نیرومند است در این صورت گرفتار وسوسه‌های شیطان نخواهند شد در روایات آمده است مَن تَزَوَّجَ َفقَد َاحرَزَ نِصفَ دِینِه؛ کسی که ازدواج کند نصف دینش را احراز کرده است احراز نصف دیگر دین امری نیست که به آسانی و سهولت انجام شود بلکه نیاز به تدبیر و تفکّر عمیق دارد تا موجب پشیمانی نشود.

سومین عامل توانایی هموار‌سازی مسیر کمال است که باید در انتخاب همسر به آن توجّه وافی داشت. آیا فردی که برای زندگی مشترک برگزیده می‌شود توانایی هموار کردن مسیر وصول به حق را دارد؟ آیا هر کدام از آن دو زندگی مشترک را نوعی آزمایش می‌دانند تا رضایت خدای سبحان را شرط موفقیّت و ماندگاری آن بدانند؟ آیا از مبدأ، جهت و مقصد این هجرت آگاهند؟ تا این آگاهی و توانایی مسیر حرکت قُربِ اِلی‌الله را هموارتر سازد.

اگر انتخاب همسر امری عادی و طبیعی محسوب شود، و برای آن هیچ ملاک و معیاری وجود نداشته باشد و فرد صرف رهایی از تجرّد به آن پناهنده شود فایده عملی در پی نخواهد داشت. زندگی‌ای که روح انسان در آن احساس آرامش و امنیّت خاطر کند فایده‌های عملی‌ آن هویدا و آشکار است، امّا اگر در امر انتخاب مبدأ، جهت و مقصد الهی باشد پیامدی به غیر از طمأنینه و آرامش قلبی در پی نخواهد بود. گاهی یک انتخاب غلط هم? عمر انسان را تباه می‌کند. انتخاب درست امری کمالی است و چون انسان ذاتاً کمال طلب است در هر موقعیّتی که قرار ‌بگیرد بر مبنای فطرتش از حضور در آن موقعیّت احساس رضایت و خشنودی می‌کند، امّا اگر در موقعیّت جدید رضایت باطنی برای فرد حاصل نشود یا موقعیّت جدید فرو می‌پاشد و پایدار نمی‌ماند و یا اگر به جبر روزگار مجبور به تحمّل آن باشد لذّت و فرحی در آن دیده نمی‌شود، بلکه زندگی روزمره و اجباری و گاه خسته کننده خواهد شد.

چهارمین عامل: آمادگی پذیرش تفاوت‌های فردی است که خداوند سبحان در بین جنس زن و مرد قرار داده است. متأسفانه پذیرش این تفاوت‌ها امری نیست که مورد توج? همگان باشد؛ چه بسیار افرادی که از تفاوت‌ها غافلند و اگر قبل از ازدواج از آنها پرسیده شود تا چه اندازه آگاه به خواسته‌های همسر خویش به‌عنوان جنس مخالف خود هستند یا چه اندازه نیازهای عاطفی، روحی و اخلاقی او را می‌شناسند پاسخی غیر از آن که مگر فرقی میان زن و مرد هست نخواهد داد؛ و یا جواب می‌دهند در طول زندگی یکدیگر را خواهیم شناخت، در‌حالی‌که خلقت زن و مرد بر تفاوت‌های ذاتی آنها استوار است و هر یک از این دو باید بدانند که آگاهی از تفاوت‌های میان خود و همسرشان چه کمکی به ساختار زندگی مشترکشان خواهد کرد برای مثال: اگر قبل از ازدواج مرد بداند زن سراپا ناز است؛ و دوست دارد از سوی جنس مخالف حمایت شود؛ و زن بداند که مرد دوست دارد در جایگاهی واقع شود که انجام امور زندگی از او طلب شود، به مراتب فضای زندگی مشترک مطلوب‌تر خواهد بود.

هر کس قبل از انتخاب همسر و ورود به زندگی مشترک باید بداند خلقت مرد بر مبنای طلب و عشق و تقاضا است. مرد نیاز روحی خود را وابسته به زن می‌داند؛ و زن به جهت مالی و مادی نیازمند مرد است، مردان تابع عقل‌ و زنان تابع احساس و مای? سکون و آرامش هستند.

قرآن می‌فرماید: لِتَسکُنُوا إِلَیْهَا تا در کنار آنان آرامش یابید و مرد را مایة قوام و استواری زن قرار داده الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلى النِّساءِ.

زندگی مشترک درختی است که چون کاشته شود باید از آن مراقبت شود تا روزی به بار بنشیند و ثمر دهد و اگر این درخت از ابتدا در محل مناسب کاشته نشود قطعا ًبه بار نخواهد نشست.

عوامل فراوانی در انتخاب همسر و شروع زندگی مشترک نقش اساسی دارند، امّا تکیه بر وکالت خدای سبحان مهم‌ترین و اساسی‌ترین عامل است. اگر دختر و پسر بیش از آن که بر توانایی‌ها و دارایی‌های فردی خویش تکیه کنند؛ و یا حسب و نسب خانوادگی را معیار انتخاب بدانند؛ و یا بهره‌گیری از امکانات مادّی را وسیله‌ای برای گزینش همسر تلقّی نمایند؛ و یا بر مسائلی اصرار داشته باشند که حضور و عدم حضور آنها نقش تعیین کننده‌ای در زندگی ندارد و در تمام این موارد انتخابی خداپسندانه انجام نداده‌اند، اگر به‌جای هم? این پشتوانه‌ها فقط بر وکالت خدای سبحان تکیه نمایند و او را وکیل کنند مطمئناً رستگار خواهند شد و زندگی مشترکشان از هر پسند شخصی و فردی در امان مانده است، زیرا خدا به‌عنوان وکیل حمایت این دو را بر خود فرض می‌داند که تصور ناپایداری زندگی امکان پذیر نخواهد بود، زیرا خود فرموده است کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلا؛ هر کس که انتخاب را به خدا بسپرد هیچ‌گاه از انتخاب پشیمان نخواهد شد.

زندگی مشترک فراز و نشیب‌های فراوانی را پیشِ‌رو دارد دختر و پسر باید از همان زمان انتخاب همسر تکی? خود را بر قدرت خدای سبحان محکم‌تر کنند، زیرا هر چه حضور حضرت حق پررنگ‌تر باشد در برابر فراز و نشیب‌های زندگی سر تسلیم فرود نخواهند آورد. نه حادثه‌ای شادی بخش آنها را از مسیر حق جدا می‌سازد و نه مصیبت‌ها چرخ زندگی‌شان را مختل می‌کند، بلکه با تکیه بر لطف خدای سبحان در هر شرایطی بهترین تصمیم‌گیری و بهترین‌کار را انجام می‌دهند. آنها به لطف خدای سبحان ماندگار نبودن شادی و غم دنیا را امری زودگذر می‌دانند و هر کدام از دو وضعیّت آنها را گرفتار خود نمی‌سازد.

چه باید نازش و نالش بر اقبالی و ادباری که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی

با توضیحاتی که دربار? امر ازدواج و انتخاب همسر بیان شد دیدگاه قرآن را در امر ازدواج در میان چند آیه به اختصار بررسی می‌کنیم.

خدای سبحان در آیه 74 و 75 سوره مبارک? فرقان می‌فرماید:

? وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِمامًا أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلامًا.?

و کسانى که مى‏گویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان‏.(آرى) آنها هستند که درجات عالى بهشت در برابر شکیبایی‌شان به آنان پاداش داده مى‏شود؛ و در آن، با تحیّت و سلام روبه‏رو مى‏شوند در حالى که جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محلّ اقامت خوبى.

با توجه به این آیه اولین درخواست فرد مؤمن بهره‌مندی از نعمت خانواده‌ای صالح است. با این درخواست زندگی شکل الهی خود را به دست می‌آورد. برخورداری از همسر و ذریه‌ای که موجبات بشارت و دلجویی را فراهم می‌کنند، زیرا فرح و شادمانی در گرو رضایت خدای سبحان است و در پی رضایت حضرت حق دنیا و آخرت انسان تأمین می‌شود.

چنین کانونی بر چند رکن اساسی پایه‌گذاری می‌شود و ما فقط به دو مورد که در محدود? کلاممان می‌گنجد، اشاره می‌کنیم.

قرآن اوّلین رکن را، مودّت و رحمت معرفی می‌کند.

خدای سبحان در آیة 21 سور? مبارک? روم می‌فرماید:

? وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ.?

و از نشانه‏هاى او اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‏هایى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند.

با توجه به این آیه بنیان زندگی الهی بر مودّت و رحمت شکل گرفته است و این پایه‌های محکم خانواده را تا جایگاه قرةُ العین بودن بالا می‌برد و مای? روشنی چشم قرار می‌دهد، زیرا دلگرمی و سرخوشی نشأت گرفته از مودّت و رحمت الهی است.

وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ خداوند سبحان جاعل و برپاکننده محبّت در قلوب زن و مرد است. محبّت الهی اکسیری است که نه تنها عامل رشد، خود فرد است بلکه زمین? مساعدی برای رشد دیگران فراهم می‌کند.

امیرالمؤمنین، علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: مَن تَلِنْ حاشِیَتُهُ یَسْتَدِم مِنْ َقومِهِ المَوَدَّةَ . کسی که با خویشان خود متواضع و مهربان و همراه باشد دوستی همیشگی آنها را به خود جلب می کند.

امیرالمؤمنین، علی، در روایت دیگری می‌فرمایند: انَّ المودةَ یُعَبِّرُ عنها اللسان ؛ زبان وسیل? بسیار مناسبی برای مودّت قلوب است.

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: با زبانتان تعابیر مودّت‌آمیز به کار ببرید مودّتی که شالود?‌ زندگی الهی است مای? تطهیر انسان از رذایل اخلاقی و اعتقادی است و تطهیر باطنی زوجین را با خود به همراه دارد. ارتقاء درجه و جایگاه رفیعی که قرآن به آنها می‌بخشد سبب می‌شود تا از نواقص و ضعف‌های یکدیگر چشم بپوشند و یا به دیدة اغماض به آنها بنگرند.

آنها برای گره‌گشایی از مشکلات خویش از کلید عشق و رمز محبّت بهره می‌جویند و با تطهیری که در پی مودّت حاصل می‌شود، بهشتی کوچک را فراهم می‌سازند. خانواد? اسلامی أَزْوَاجٌ مُّطهَّره اند و هر کدام از زوجها باید مکمّل یکدیگر باشند، در این بهشت هر کس به وظایف خویش به بهترین شکل ممکن عمل می‌کند و هرگز قصد عصیان و سرپیچی از امور واگذار شده به خود را ندارد. مبنای خانواده زوجیّت است، یعنی قفل و کلید. هر کدام کار خویش را به شایسته‌ترین وجه انجام می‌دهند. یک جهت برای زندگی انتخاب می‌شود و یک مسیر برای حرکت، یعنی در زندگی الهی در هر حال رو به مولا در حرکت هستند. افراد خانواد? الهی انجام هر وظیفه‌ای را وسیله‌ای برای تقرّب خدای سبحان یافته‌اند، از هر انجام وظیفه‌ای شاد و خوشحالند و ادای آن را هیچ منّتی بر دیگری نمی‌دانند. در این خانواده هیچ کاری و هیچ وظیفه‌ای ناتمام رها نمی‌شود. چون باور دارند نتیج? کارشان، عمل صالحی است که به خدای سبحان ارائه خواهد شد.

قرآن دوّمین رکن را خیر رسانی به دیگران معرفی می‌کند. در آیات دیگر علاوه بر مودّت و رحمت خداوند سبحان، خیر‌رسانی به دیگران را یکی از عوامل بنیادی زندگی معرفی می‌کند.

در آیة 223 سوره مبارکه بقره خداوند می‌فرماید:

? نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا ِلأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ.?

زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده.

در عبارت قَدِّمُوا ِلأَنْفُسِکُمْ‏ یعنی خوبی‌ها و کارهای معروف و خیر شما به خودتان باز می‌گردد. هر خیری را که برای دیگران اراده می‌کنید در ابتدا به نفع خود شماست. هر عمل خیری از شما صادر شود برای خودتان پیش فرستاده‌اید. نباید تصور شود آنچه در کارنام? عمل انسان ذخیره می‌شود فقط اعمال عبادی مانند: نماز، روزه، خمس و زکات است، بلکه هر فعل و یا اراد? نیکو و یا تفکر مثبت و یا نیّت صحیح و خیر است که بتواند کارنام? انسان را درخشان‌تر کند. مثلاً، خیر رسانی به افراد خانواده ایجاد فضای آرامِ بدون نگرانی، همچنین برپایی دوستی و مودّتی خالصانه، همه می‌تواند زیر مجموع? کار معروف قرار گیرد و ماندگار در زندگی بشر گردد؛ و نام? عمل عامِل را روشن‌تر و شفاف‌تر گرداند.

خداوند در آیة 231 سور? مبارکه بقره می‌فرماید:

? وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرارًا لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُوًا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِکُلّ‏ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ .?

و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى عدّه رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیده‏اى آنها را رها سازید و هیچ‏گاه به خاطر زیان رساندن و تعدّى کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهى) آیات خدا را به استهزا نگیرید و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند مى‏دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است (و از نیات کسانى که از قوانین او سوء استفاده مى‏کنند، باخبر است).

وقتی قرآن بحث طلاق را مطرح می‌کند، عبارات لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرارًا؛ را مؤید نفع‌رسانی در فضای خانواده مطرح می‌نماید. خطاب این آیه ظاهراً مردانی هستند که با همسران خود سازگاری ندارند و خداوند اجازه جدا شدن از آنها را صادر کرده است، اما اجاز? آزار و اذیّت همسر هرگز داده نشده است. زیرا خانواده مرکز نفع‌رسانی به یکدیگر است. نفع هر کس باید شامل حال دیگری شود، یعنی باید زوجین در کنار یکدیگر بهر? کافی و لازم را ببرند و خانواده را کانون سود‌ ‌رسانی به خود و اطرافیان بدانند. در فضایی که روح و جسم انسان از آرامش کافی برخوردار نباشد ادام? زندگی به راحتی میسّر نخواهد بود. زن و مرد هر کدام باید توجّه داشته باشند، کار خیری که برای دست‌یابی به فضای سالم خانواده انجام می‌دهند، قبل از آنکه مای? آرامش دیگران شود سود و منفعتی برای خود آنهاست. طمأنینة قلبی که در پی انجام وظیفه برای آنها حاصل می‌شود، بهشتی است که برکات آن قبل از دیگران، خودِ فرد را در بر می‌گیرد. باید دقّت داشت وظایف تداخلی در یکدیگر ایجاد نکنند، وظایف مادری نباید بر وظیف? همسری چنان تأثیری بگذارد که شخص در مسئولیتش دچار نقصان و کاستی شود. وقتی قرآن از طلاق به‌عنوان امری برای فراق و جدایی یاد می‌کند در ادامه متذکر می‌شود انجام این امر نباید بر وظایف انسانی شما تأثیر بگذارد. با این تذکّر، توجّه فرد را به جدایی مسئولیت‌ها جلب می‌کند و افراد را به سوی اعتدال در رفتار و تفکّر فرا‌می‌خواند. در‌حالی‌که، بشر بسیاری اوقات از این مهم غفلت می‌کند و گاهی وظایف چنان به یکدیگر آمیخته می‌شوند که قابل تفکیک و جدایی نیستند و شخص به دلیل این اختلاط در انجام تمام امور ناتوان است، قرآن بشر را از این سردرگمی پرهیز می‌دهد.

هدیه به پیشگاه مطهر پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم صلوات

  

بهشت جایگاه خانواده قرآنی

بهشتی که در آیات قرآن به تصویر کشیده شده فضایی مطلوب و مورد علاق? انسان است. محلی که هر روح پاک و مطهّر از رفت و آمد در آن لذّت می‌برد و اغناء می‌گردد. بهشت خانواده نیز جدا از آنچه در قرآن ترسیم شده نیست. روح و جسم انسان هر‌گاه به آرامش و طمأنینه دست یابد، به‌طور قطع،آن فضا بهشت اوست و هر‌گاه از نعمت‌های خود لذّت و بهر? کافی نبرد، مطمئناً، در جهنّم فراق مولا به سر خواهد برد. با این دیدگاه به چند آی? قرآن کریم نگاه می‌کنیم که تصویر بهشت خانواده را به وضوح نشان می‌دهد.

خداوند سبحان در آیه 25 سوره مبارکه بقره می‌فرماید:

? وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهًا وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُونَ.?

به کسانى که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، بشارت ده که باغهایى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گویند: این همان است که قبلاً به ما روزى داده شده بود.(ولى اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.) و میوه‏هایى که براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زیبایى) یکسانند. و براى آنان همسرانى پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.

با توجه به این آیه، افراد خانواده از نعمت‌های بهشتی در همین دنیای خاکی بهره‌مندند. استفاده صحیح از نعمت‌ها آنها را در این جایگاه قرار داده است؛ و آنها فضای خانه را چنان گرم و پر از مهر می‌دانند که زندگی‌شان را تصویری از آیات وعده داده شده خداوند سبحان می‌دانند؛ و ذکری به‌جز الحمدلله بر زبانشان جاری نیست. در بسیاری از موارد تک تک نعمت‌های خویش را یادآوری می‌کنند و بر هر کدام شکری لازم می‌دانند.

ازواج مطهّره‌ای که در قرآن از آن یاد شده خانواده‌ای است که تحت تربیت قرآن قرار گرفته باشد. این گروه در دنیا و قبل از ورود به بهشت از نعمت‌های عطا شده به خویش کامل‌ترین بهره‌ها را می‌برند؛ و شکر آن را به جا می‌آورند شکر داشتن همسری شایسته، فرزندی صالح، عزّت فردی و اجتماعی و هزاران نعمت دیگر.

اگر خانواده قرآنی باشد نه تنها زن و مرد به تنهایی از نعمت بهشت خانواده برخوردارند بلکه هم? افراد را به سوی آن هدایت می‌کنند. هدایتی که شکران? بهره‌مندی آنها از نعمت‌هاست. آنها از الطاف الهی چنان محظوظند و با آنها انس گرفته‌اند که در قیامت بسیاری از نعمت‌های بهشتی را می‌شناسند.

همچنین در سوره رعد آیه 23 آمده است:

? جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلّ‏ بابٍ. ?

(همان) باغهاى جاویدان بهشتى که وارد آن مى‏شوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند..

هر کس در مجموع? صالحین قرارگیرد؛ و با آنها همراه شود، قطعاً در همین دنیا از نعمت‌های وعده داده شده در بهشت تا حدی بهره خواهد برد. به جرأت می‌توان ادّعا کرد خانواد? الهی از مجموع? صالحین جدا نیست. در جمع یکپارچه و یکدست و هماهنگ قطعاً هیچ‌کس از جمع عقب نمی‌ماند. هر‌‌گاه خیری در انتظار آنها باشد، قطعاً تمام افراد خانواده بی‌کم و‌کاست از آن خیر بهره می‌برند؛ و آن خیر در میان آنها به مساوات توزیع می‌شود.

قرآن در این آیه به جَنّاتُ عَدْنٍ به‌عنوان پاداشی الهی اشاره می‌کند که هم? افراد خانواد? صالح در آن قدم می‌گذارند. با نگاهی عمیق خواهیم دید وعد? خدا برای این افراد در همین دنیا به حقیقت پیوسته و حضور در جمع صالحین جَنّاتُ عَدْنٍ محقق شده است. فرد باید مراقب باشد تا از جمع جدا نشود. اگر یک‌نفر با این گروه همراه نباشد، مطمئناً، ورود به بهشت برایش میسّر نیست.

در تفاسیر، خانواد? الهی را جنّات عدن دانسته‌اند؛ و این بهشت به لطف خدا برای هر کسی رقم بخورد باید شکر آن را لحظه به لحظه به جای آورد.

خدای سبحان در سوره مبارک? هود آی? 40 می‌فرماید:

? حَتّى إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلیلٌ .?

(این وضع همچنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت؛ (به نوح) گفتیم: از هر جفتى از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتى) حمل کن همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) مگر آنها که قبلاً وعد? هلاک آنان داده شده - همسر و یکى از فرزندانت‏- و همچنین مؤمنان را اما جز عد? کمى همراه او ایمان نیاوردند.

هر زوجی را سوار کن؛ و اهلت را هم سوار کشتی کن. وقتی دستور به نجات داده می‌شود، تمام اهل در مجموع? نجات یافتگان قرار می‌گیرند و مجموع? نجات یافته همان وعد? جنّات عدن است که در این دنیای خاکی به وقوع می‌پیوندد. زیرا اهل در قرآن شامل کسانی می‌شود که از جهت فکری و اعتقادی با هم یکرنگ باشند و هر کسی راه ناسازگاری پیشه کند اهلیّت حضور در جنات عدن را ندارد و تمام راه‌های ورود به بهشت برای او بسته و مسدود خواهد ماند.

قرآن برای اهلیّت داشتن در جمع صالحین در آیه 46 سوره هود، پسر نوح را مثال می‌زند و او را اهل نوح نمی‌خواند. پسری که فرزند و ولد نوح بود، امّا از نجات یافتگان با او نبود؛ و آنچه نوح را از آسیب حوادث در امان داشت برای فرزندش هیچ سودی نداشت. قرآن به نوح متذکّر می‌شود، فرزندت اگر در مسیر صلاح قرار نگیرد، اهل تو محسوب نمی‌شود و این هشدار را تا جایی پیش می‌برد که به نوح اعلام می‌دارد اگر فرزندِ ناشایست خود را اهل خود بدانی در جمع جاهلین جای خواهی یافت إِنّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ‏.

باید در این بهشت از انتساب‌های ظاهری و صوری چشم پوشید. انتساب‌ها در این خانواده بر مبنای اخلاق و عقید? الهی است. اگر انقطاع از عمل و اخلاق صالح برای هر یک از افراد ایجاد شود، مطمئناً جایی برای او در بهشت نیست. حتّی اگر در جمع زندگی کند از خیرات و برکاتی که سایر افراد از آن بهره می‌برند بی‌نصیب خواهد ماند.

در جمع صالحین یکی بر کشتی ولایت می‌نشیند و به صلاح و رستگاری دست می‌یابد و دیگری از سوار شدن بر آن رو بر‌می‌تابد و در گرداب هلاکت دنیا باقی می‌ماند. کشتی ولایت یکی را تا بهشت مقصود می‌برد؛ و دیگری در طوفان حوادث دنیا نابود می‌شود. راه نیافتن به این جنّات عدن تنها شامل فرزندان نمی‌شود، بلکه گاهی پدر یا مادر گرفتار جهنّم فراق مولا می‌شوند.

قرآن در آیه 32 و33 سورة مبارکة عنکبوت آنگاه که از همسر لوط سخن به میان می‌آورد می‌فرماید:

? قالَ إِنَّ فیها لُوطًا قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطًا سی‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ.?

(ابراهیم) گفت: در این آبادى لوط است گفتند: ما به کسانى که در آن هستند آگاه‌تریم او و خانواده‏اش را نجات مى‏دهیم؛ جز همسرش که در میان قوم (گنهکار) باقى خواهد ماند. هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند: نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقى مى‏ماند.

کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ‏؛ از همسر لوط به‌عنوان جامانده یاد می‌کند.

کلمه غابر از ماده غبار به معنای ذرّه‌ای است که پایین آمده است. همسر لوط از جمع صالحین عقب می‌ماند در‌حالی‌که سایر افراد راه سعادت دنیا و عقبی را می‌پیمایند.

قرآن با بیان داستان پسر نوح و همسر لوط متذکّر می‌شود که گاهی افراد در کنار ولیِّ زمان خویش زندگی می‌کنند ولی چون خود حجاب راه سعادت خویش هستند و وجودشان ظلمانی و تاریک است از انوار وجودی مولای خویش بی‌بهره‌اند، گفتنی است که در مسیر سعادت بشر سخن از ذکوریّت و اُناثیّت انسان مطرح نیست. گاهی زنی چون همسر لوط جا می‌ماند و مردی چون لوط بالا می‌رود. گاهی دختری چون حضرت مریم مسیر کمال را طی می‌کند و گاه پسر نوح از دایر? صالحین حذف می‌شود.

هرکس باید راه رستگاری و صلاح را به تنهایی بپیماید، و بهشتی فراهم کند که به لطف خدای سبحان از آن بهره کامل ببرد.

قرآن در آیه 11 سوره مبارکه تحریم می‌فرماید:

? وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبّ‏ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ .?

و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش.

در این آیه آسیه، همسر فرعون نماد زنی معرفی می‌شود که به لطف خدای سبحان در همین دنیا از بهشت وصل به مولا بهره جست و آخرت خویش را با انتخاب صحیح تضمین کرد. این زن مسیر تکامل و رشد را به تنهایی سپری نمود درحالیکه همسرش با وجود تمکّن مادی و جایگاه دنیوی خویش جا ماند و حتّی قدمی در همراهی همسر خویش برنداشت و هر بار اعلام کرد انَا رَبُّکُمُ الأَعْلى‏ من پروردگار برتر شما هستم‏.

طبیعی و واضح است هر چه افراد باهم همراه‌تر و هماهنگ‌تر باشند امکان رشد و ارتقاء میسّرتر است و هیچ‌کس نگران جاماندن خود و سایر همراهانش نخواهد بود و کسی پشت در بسته بهشت خانواده باقی نخواهد ماند.

هدیه به پیشگاه مطهره حضرت زهرا سلام الله علیها صلوات

  

مقدمه

? قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقّ‏ِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.?

قرآن کانون خانواده را از هر نهاد اجتماعی ممتاز می‌سازد و اهمیّت و جایگاه آن را از دیگر اجتماعات بشری جدا می‌کند؛‌‌‌ ‌‌‌و تأکید فراوانی بر ساختار داخلی این نهاد دارد. به همین دلیل، احترام والدین را به‌عنوان اصل و بنیان خانواده مطرح می‌کند و جایگاه آن دو را پس از رفیع‌ترین دیدگاه اعتقادی بشر بیان می‌نماید، و بعد از دعوت انسان به یکتاپرستی و خداپرستی او را به نیکی نسبت به پدر و مادر فرا می‌خواند.

آیة فوق، شرک به خدا را حرام می‌داند و روی‌گردانی از فرامین والدین را جزء اموری می‌داند که مورد پسند خدای سبحان نیست.

خانواده، به‌عنوان اولین کانون تربیتی انسان در تمام جوامع، از اهمیّت ویژه‌ای برخوردار است و قرآن نیز بعد از بایدها و نبایدهای اعتقادی، بحث خانواده را مطرح می‌کند و تربیت انسان را متوجه ساختار خانوادگی او می‌نماید و برای آن که توجّه انسان را به اهمیّت خانواده جلب کند مصادیق خانواده‌های موفّق و ناموفّق را به‌طور مثال، بیان می‌کند و عوامل کمال و یا تزلزل آنها را بررسی می‌نماید.

خداوند سبحان برای ارتقاء هر چه بیشتر افراد در این فضا، راهکارهای جامع و مشخصی را بیان می‌کند و برای نجات بازندگان آن، راه‌حل‌های مناسبی را پیشنهاد می‌نماید. قرآن این مجموعه را یکی از مهم‌ترین آیات الهی معرفی می‌کند و معتقد است استعدادهای افراد باید در درون آن شناسایی و به کار گرفته شود.

اگر توانایی‌ها و استعدادهای افراد در هست? خانواده بروز کند، آنها در زندگی اجتماعی و فردیشان موفّق و سربلند خواهند بود و چنانچه، در این محیط با بی‌توجّهی‌ها و ناملایمات روبرو شوند مطمئناً آینده‌ای رضایت بخش در انتظار آنها نخواهد بود. برای استحکام این کانون، اتکاء بر استعدادهای انسان ضروری است.

خداوند سبحان در آیه 83 سوره مبارکه بقره می‌فرماید:

? وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنًا وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ.?

و (به یاد آورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکى کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) هم? شما - جز عد? کمى- سرپیچى کردید؛ و (از وفاى به پیمان خود) روى‏گردان شدید.

در ظاهر، مخاطبین آیه بنی‌اسرائیل هستند، امّا بعضی تفاسیر مخاطبین را وسعت می‌بخشند و محدود به زمان بنی اسرائیل نمی‌سازند. بلکه مخاطبین را همة کسانی می‌داند که خداوند سبحان به جوانب مختلف زندگی آنها توجّه داشته است پس می‌توان گفت، کسانی که با گوش دل و چشم بینا آیات را تلاوت می‌کنند مورد خطاب آیه خواهند بود، حقیقتاً، بشریّت تحت شمول آیه قرار می‌گیرند زیرا فیض فیّاض بر هیچ انسان آگاهی پوشیده و پنهان نیست و لطف او چون باران بی‌پایان بر سر هم? مخلوقات می‌بارد؛ او به زندگی هم? افراد و استعدادهایشان توجّه کامل دارد، هر کس خود را از این توجّه محروم ببیند، به دلیل جهالت و قصور خود اوست، همچنان که اگر بارانی در فصل بهار ببارد و شخصی چتری بر سر خویش نگه دارد خود را از لطافت نم نم باران بهاری محروم ساخته و فضای محرومیّت از قطرات باران را فراهم کرده است.

خداوند سبحان از خانواده به‌عنوان مقدّس‌ترین کانون یاد می‌کند و هیچ‌یک از خواسته‌های او را بی‌پاسخ نمی‌گذارد، چون انسان را موجودی هدفدار می‌داند از او میثاق می‌گیرد. میثاق قانون محکمی است که همه جانبه بسته می‌شود؛ و افراد برای ورود به فضای مقدّس زندگی بر این میثاق گردن می‌نهند. پس هر کس قصد برپایی کانون خانواده را دارد، باید بر تعهدهای امضاء شدة آن پایبند باشد و ذرّه‌ای در انجام امور واگذار شده به خود کوتاهی ننماید. هر کدام از شما که تصمیم به انجام کاری دارید یا اراد? وظیفه‌ای را می‌کنید باید برای به ثمر رسیدن آن تمام تلاش خود را به‌کار گیرد.

خداوند کامل است و هیچ یک از اراده‌های خود را در خلقت ناقص رها نکرده و انسان را به سوی افعال و اراده‌های کامل دعوت می‌کند زیرا در بسیاری از موارد اگر کار اصلاً انجام نشود به مراتب بهتر و شایسته‌تر است تا امری ناقص صورت پذیرد.

در بسیاری از موارد، اثرات سوءِ کار ناقص به مراتب بیشتر از کاری است که اصلاً شروع نشده است، امّا گاهی انسان از این موضوع غافل است و تصمیم به انجام کاری می‌گیرد اما آن را نیمه تمام رها می‌کند. خداوند سبحان چون از نتیج? سوء کار ناتمام آگاه است در این آیه از بشر میثاق می‌گیرد تا بر اراده و تصمیم‌گیری‌های خود دقّت کافی داشته باشد.

اوّلین قانون خلقت دعوت به پرستش خدای یگانه است؛ و بعد از خدا‌پرستی حضرت حق، نیکی به والدین، نزدیکان، یتیمان و بینوایان را وظیف? هر فرد ذکر می‌کند؛ و او را به پایبندی قوانین این ارتباط فرا می‌خواند.

فضای تربیتی الهی می‌تواند افراد مجموع? خود را با فکری سالم پرورش دهد. تفکر سالم ساختار درون خانواده را انسجام می‌بخشد و در پی این ساختار به سوی ارتباط با نزدیکان دعوت می‌کند. در ادامه آیه آمده است، قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنًا ؛ به مردم نیک بگویید.

در تربیت الهی، جامعه مجموع? به ‌هم پیوسته‌ای است که اگر بنیان و شالود? آن درست ساخته شود، قطعاً تمام فضا سالم خواهد ماند به همین دلیل آیات قرآن ابتدا انسان را به خداپرستی دعوت می‌کند و در پی برکات توحید، او را به ساخت شخصیّت درونی خویش فرا‌می‌خواند؛ و در ادامه از فرد می‌خواهد رابطه سالم با دیگران را در متن زندگی‌اش بگنجاند، نه فقط یک ارتباط معمولی و ساده بلکه مراوده‌ای حسن و نیکو.

انسان اگر تا این مرحله پیش برود، ساخت اجتماعی سالم، راحت و بی‌دغدغه خواهد بود، زیرا اجتماع، مجموع? به هم پیوسته افراد است و هر چه افراد از سلامت روحی و روانی و اخلاقی بیشتری برخوردار باشند، جامعه سالم‌تر خواهد بود.

انسانی که در مکتب توحیدی تربیت یافته و بر سفر? آموزش‌های الهی نشسته، چنان اغناءِ روحی می‌شود که همه افراد را چون خود در حق و حقوق سهیم می‌بیند، از آنچه خود متمتّع می‌شود، دیگران را بهره‌مند می‌سازد و از هر چه خود دوری می‌جوید دیگران را برحذر می‌دارد؛ و این نگاه به مجموع? اطراف فقط با حمایت و راهنمایی و کاربردهای الهی حاصل می‌شود، امّا قرآن متذکّر می‌شود که عد? قلیلی از بندگان بر این میثاق وفادار خواهند ماند. هر چه بشر نسبت به الطاف الهی آگاه‌تر شود قطعاً بیشتر پایبند به میثاق خواهد ماند.

چند عامل جمع‌آوری این کتابچه را بر ما فرض کرد.

الف: آگاهی مخاطب نسبت به عوامل رشد بشر و حضور او در عرصة اجتماعی.

ب: شناخت کانون خانواده به‌عنوان اوّلین محیط اجتماعی.

ج: دیدگاه اسلام نسبت به زندگی مشترک.

د: خانواده صالح فضایی برای رشد استعدادهای انسان.

ه: ‌خطراتی که در کمین انسان است و این خطرات نابود‌کنند? زندگی فردی - اجتماعی افراد است.

مطالب این کتابچه بر مبنای هشت‌ جلسه از سخنرانی‌های سرکار خانم بروجردی تحت عنوان خانواده از دیدگاه اسلام تهیه شده است با این امید که راهکارهای ارائه شده بتواند تا اندازه‌ای زمینه‌ساز نگاه تازه فرد نسبت به این کانون گرم و الهی باشد و ان‌شاء‌الله انوار نگاه حضرت صاحب الزمان(عج) در عمق وجود خانواده‌ها اثر کند و آنها را از دسیسه‌های شیطان در امان نگه دارد و با دعای حضرت راه‌های ورود به درواز? بندگی برای همه کس آسان تر گردد.


  

برگرفته از کتاب حریم انس استاد گرامی سرکار خانم

زهره بروجردی

 

کتاب حریم انس استاد گرامی سرکار خانم زهره بروجردی

خانواده های قرآنی (1)

قرآن مبتنی بر موعظه‌هایی است که برای بشر به ارمغان آورده شده است. گاهی پندها و نصیحت‌ها و موعظه‌ها در قالب‌های فردی و شخصی و گاه در قالب خانواده به تصویر کشیده می‌شود. گاهی فرد هدف کلام قرآن است و گاه جمع. به هر حال انسان در هر موضعی که باشد نیاز به الگو و اسوه‌ای دارد که در پی او گام بردارد.

قرآن در قالب خانواده الگوهایی را معرفی می‌کند که سر مشق زندگی جمعی بشرند. خدا در تمام آموزش‌هایش به آنچه می‌گوید، عمل می‌کند. اگر سخن از الگوپذیری در میان است در این رهگذر انسان را بی‌نصیب رها نمی‌سازد.

قرآن در سوره مبارکه مریم به چند خانواده اشاره می‌کند تا مخاطب را از سرگردانی در مسیر کمال نجات دهد. اینها گروهی هستند که از بشارت‌ها و تربیت‌های الهی بیشترین بهره‌ها را جسته‌اند؛ و برای همیشه در تاریخ زندگی بشر پابرجا و ماندگار شده‌اند. این خانواده‌ها نیاز الگوپذیری بشر را چون سایر نیازهایش پاسخ گفته‌اند.

اولین الگویی که از آن سخن به میان آمده است خانواده حضرت زکریا قبل از تولد حضرت مریم (س) می‌باشد.

خدای سبحان در سورة مبارکه مریم آیة 4 از زکریا با این عبارت یاد می‌کند.

? قالَ رَبّ‏ِ إِنّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبّ‏ِ شَقِیًّا?

گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پیرى تمام سرم را فراگرفته؛ و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده‏ام.

زکریا مردی سالخورده و پیر است. سال‌ها و ماه‌های زیادی بر او گذر کرده و خورشید عمرش اگر رو به افول نباشد قطعاً، به طلوع نزدیک نیست، در‌حالی‌که برف پیری سر و موی او را کاملاً سفید پوش کرده است، اما لحظه‌ای در لطف و بزرگی خدا تردیدی ندارد. و ذرّه‌ای یأس و ناامیدی بر دلش سایه نیفکنده است.

خدای زکریا به هیچ اسباب و وسیله‌ای برای اراده‌اش نیاز ندارد. او ربّ است و ربّ از پرورش عبد در هیچ حال کوتاهی نخواهد کرد؛ و زکریا مربی خویش را به خوبی‌ می‌شناسد و هیچ‌گاه کمترین نقصانی در امر پرورش پروردگار نسبت به خویش احساس نکرده و همین باور قوی باعث می‌شود تا در عین پیری و کهنسالی خود را شاگرد آن مربی خطاب کند و پروردگار را رب خود بخواند و از لطف او ذرّه‌ای ناامید و دلسرد نباشد.

لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبّ‏ِ شَقِیًّا؛ من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده‏ام.

امیدواری، پاداشی از سوی خداوند سبحان به زکریا است، هر کس به نعمت امیدواری دست یابد، حقیقتاً، بالاترین نعمت به او عطا شده است. هیچ عاملی چون ناامیدی و یأس از درگاه حضرت حق زندگی انسان را دست‌خوش طوفان‌های خانمان‌سوز نمی‌کند.


  

کارسازمابه فکرکارماست/فکرمادرکارماآزارماست.


  
بسم رب الشهدا
راز خون را جز شهدا در نمی یابند و حاج همت با پای عشق قدم در میدان جنگ نهاد زیرا می دانست که اسرار جز به سرهای بریده فاش نخواهد شد و زنهار!این نه رازی است که بر اغیار فاش شود.

بر گرفته از کلام سید مرتضی آوینی

بسم الله الرحمن الرحیم
هر چه داریم از شهدا داریم و انقلاب حاصل خون شهیدان است.به تاریخ 1359/10/19شمسی ساعت10/10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم.
هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است.
مادر جان!می دانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی فرزندت چقدر عاشق شهادت بود و عشق به شهیدان داشت.مادر!جهل حاکم بر یک جامعه انسان ها را به تباهی می کشد و حکومت طاغوت مکمل این جهلند و شاید قرن ها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زاییده شود و بتواند رهبری یک جامعه سردر گم را و سر در لاک خود فروبرده را در دست گیرد و امام تبلور سلاله ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.مادر جان!به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم.کلام او الهام بخش روح پر فتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست.
اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کند تا شاید خدا من رو سیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد.
مادر جان!من متنفر بوده و هستم از انسانهای سازشکارو بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنندو چه هدفی دارندو اصلا اسلام چه می گوید بسیارند ای کاش به خود می آمدند.
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته شده است به پا خیزید اسلام را و خود را در یابید.نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود.نه شرقی نه غربی.
اسلامی که:اسلامی...و ای کاش ملت های تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.
مادر جان!جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتوتند صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسان ها بیرون برد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شده بودند.از هر طرف به این نونهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد.
پدر و مادر من!من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم.علی وار زیستن علی وار شهید شدن حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم الگوی جاوید یک مومن از بند هوا و هوس رستن است و من این الگو را نیز دوست داشتم.شهادت در قاموس اسلام کار ترین ضربات را بر پیکر ظلم و جور و شرک و الحاد می زند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است.پدر!ما فردا می رویم به جنگ با انسان هایی که چون کفار در صدر اسلام نمی دانند چرا و برای چه می جنگند.جنگ با دمکرات یا در حقیقت آلت دست بعث بغداد. عراق.
ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره نیست .اینها سد راه انقلاب اسلامی اند.پس سد راه اسلام باید بر داشته شوند تا راه تکامل طی شود.مادر جان!به خدا قسم اگر گریه کنی و بخاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود زینب وار زندگی کن و من را نیز به خدا بسپار.
اللهم الرزقنا توفیق ا لشهاده فی سبیلک.
اسلام دین مبارزه و جهاد است و در این راه احتیاج به ایمان و ایثارو صبرو استقامت است.
خواهران و برادرانم و همچنین پدرم!مرا ببخشیدو از آنها می خواهم که راهم را ادامه دهند.
والسلام-محمد ابراهیم همت
ساعت 12/15-پاوه اتاق تحقیقات سپاه

  

به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .

و السلام؛

محمد ابراهیم همت


  

در مجموعه میراث فرهنگی به جا مانده از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) تعبیرهای گوناگونی در زمینه «خوش خلقی» به عنوان هدایت و «بد خلقی» به عنوان هشدار وجود دارد که اشاره به آن در مقدمه این بحث خالی از فایده نیست. مثلاً جمله هایی از قبیل: مکارم اخلاق - محاسن اخلاق - معالی اخلاق - مساوی اخلاق - حسن الخلق – سوءالخلق - اخلاق دنیّه و...

نخست نگاهی داریم به روایات موجود در این زمینه: قال رسول اللّه(ص( : «بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها»(4) به مکرمتها و نیکیهای اخلاقی برانگیخته شدم.

و در روایت دیگر: «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»(5(

باز از آن حضرت چنین نقل شده که فرمود: «انّ اللّه یحبّ معالی الأخلاق و یکره سفسافها»(6(

خداوند خویهای والا را دوست می دارد و خویهای پست را ناخوش می دارد.

امام سجاد(ع) فرمود: «وهب لی معالی الاخلاق»(7) خدایا اخلاق عالی را به من ارزانی دار.

در روایاتی که موضوع بحث این نوشتار است نیز به «حسن خلق» دستور داده شده و از «سوء خلق» پرهیز داده شده و به عنوان هشدار اخلاقی و اجتماعی بیان گردیده است.

گرچه دشوار است معیار و میزان دقیقی برای تفاوت بین واژه (محاسن اخلاق) و (مکارم اخلاق) بیان کرد اما می توان در تفکیک این دو چنین گفت که: هر مکرمت اخلاقی حسن خلق بشمار می رود اما هر حسن خلقی مکرمت اخلاقی نیست. محاسن اخلاق یعنی «خوی خوب و پسندیده» اما مکارم اخلاق یعنی «بزرگواری و کرامت نفس» هر بزرگواری بزرگ هست اما هر بزرگی بزرگوار نیست.

شخصی در شهر و یا منطقه ای از لحاظ مالی و یا موقعیت اجتماعی و یا از جهت سن و سال بالا بزرگ لقب می گیرد اما لازمه این بزرگی بزرگواری و کرامت اخلاقی نیست.

از سویی دیگر ممکن است کسی از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار نباشد اما به لحاظ بلند طبعی و همت بلند و صفات و خوبیهای اخلاقی و اجتماعی دارای «رفعت اخلاقی» و «علو روحی» باشد. گزیده سخن آن که محاسن اخلاقی بسیار خوب است اما دلیل بر شرافت و کرامت نفسانی نیست.

مثلاً اگر شخصی در ساحت اجتماع ویژگیهایی مانند تمیزی بدن و لباس، مسواک زدن، سلام کردن، سر زدن به بیماران، تسلیت به مصیبت دیدگان و دیدار مسافران را در برنامه روزانه و رفتاری خود داشته باشد، این چنین شخصی به محاسن اخلاق دست یافته است اما نمی توان او را به خاطر این صفات اخلاقی دارای کرامت و مکرمت اخلاقی دانست.

به دیگر سخن آنچه به حب ذات بر می گردد و آدمی ذاتاً دوست دارد آن را انجام دهد تا مورد محبت دیگران قرار گیرد و ریشه در تمایلات حیوانی و معمولی انسان دارد نامش «محاسن و حسن اخلاق» است ولی آنچه انجام آن درگیری و مبارزه با هواهای نفسانی را به دنبال دارد ریاضت و تمرین و درگیری می طلبد تا بدست آید و جزء هیأت روحی او قرار گیرد نامش «مکارم اخلاقی» است.

پس از این مقدمات بر می گردیم به توضیح «هشدار اجتماعی» دیگری به نام «بد خلقی و سوء خلق» که با تعبیر «ایاکم» نسبت به آن هشدار داده شده و در برابر با تعبیر «علیکم» راهکار اصلاحی آن را یادآوری نموده است.

علی(ع) «علیکم بمکارم الاخلاق فأنها رفعة، و ایاکم و الأخلاق الدنیة فأنها تضع الشریف و تهدم المجد»(8)


  

تحصیل***********************

************************تهذیب

ورزش***********************


  

زهرا نور است و برای نور در عالم ماده، معانی است که به ذکر چندی از این معانی بسنده می‌کنیم.

1- راغب می‌گوید: نور، روشنایی پخش شده‌ای است که به دیدن کمک می‌کند.

2- اقرب الموارد: نور اشیاء را هویدا می‌سازد، نور چیزی است که هم خود را آشکار می‌کند و غیر خود را آشکار می‌سازد. الظاهر فی نفسه المظهر لغیر

3- ابن فارس می‌گوید: نور حاکی از روشنی است همان روشنایی است که به چشم منعکس می‌شود.

آنچه راه را روشن می‌سازد نور است.

4- ولکن نور در تعبیر قرآن اعم از این تعاریف است گاهی تنها ظاهر عبارات و واژه‌های قرآن بررسی می‌شود و کلمات در معنای ظاهری به کار می‌روند مثلاً در سوره والشمس عبارت خورشید فروزان جایگزین واژه‌ی عربی می‌شود اما گاهی معنای حقیقی و باطن آیات بررسی می‌شود و کلمات از قالب ظاهر جدا می‌شوند و حقیقت خود را می‌یابند در روایتی در تفسیر آیه 35 سوره‌ی مبارکه نور چنین آمده است

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم»

با توجه به تفسیر این آیه از دیدگاه روایات نور معنای حقیقی خود را می‌یابد.

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَى آدَمَ قِیلَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا قَالَ التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِید... بحار الانوار ج 43 ص 4

امام صادق(ع) فرمود: حضرت رسول (ص) فرمودند: خداوند نور فاطمه را پیش از خلقت آسمانها و زمین آفرید عرض کردند مگر فاطمه انسیه نیست؟ فرمود: فاطمه حوراء انسیه است حضرت حق از نور خود فاطمه را خلق کرد قبل از آنکه آفرینش آدم صورت پذیرد. گفتند: فاطمه(س) کجا بود و چه می‌کرد و غذای او چه بود؟ امام صادق(ع) فرمود: در ساق عرش تسبیح و تهلیل و تحمید خدای عزوجل می‌فرمود.


فاطمه‌(س) را زهرا گفته‌اند زیرا هر روز در وقت نمازهای صبح، ظهر، عشاء بر امیرالمؤمنین نورافشانی می‌کرد چنان نور در صورت مبارکش پرتوافشان می‌شد که خانه‌های مدینه را روشن می‌ساخت و فاطمه هرگاه در محراب می‌ایستاد شهر مدینه روشن می‌شد و همه می‌دانستند زهرا به نماز ایستاده است و گاهی انوار زهرای مرضیه به الوان مختلف منعکس می‌شد.

روایتی از امام صادق(ع) آمده است که زهرا (س) را زهرا نامیدند زیرا ایشان در بهشت قبه‌ای از نور دارند که چونان یاقوت سرخ است و ارتفاعش یک سال نوریست و هزار در دارد که بر هر دری ملائکه ایستاده‌اند و همه به نام مقدس زهرا (س) تسبیح می‌گویند.

ام الائمه نور است وجود مبارک او روشنایی منتشر شده ای است که به دیدن‌ها کمک می‌کند آنچه در عالم ماده زاییده‌ی نور است این است که راه از چاه هویدا می‌گردد و در عالم معنا نیز توسل به نام نور فاطمه زهرا(س) بصیرت ساز و فرقان دهنده است.

ابن عربی می‌فرماید: نور در لغت به معنی نفور نفرت و گریز است، نور آن وجودی است که از آنچه لایق او نیست گریزان می‌باشد و چون از ظلمت گریزان است نور است.

خداوند سبحان خود نور علی الاطلاق است و از تشعشع وجودی نور حق، حضرات معصومین خلق شدند و از پرتو وجودی ائمه هستی، جهان جلوه‌ی خود را یافت و خلقت خلق شد اگر کسی بخواهد جلوه‌ای در عالم داشته باشد به واسطه‌ی وجود نور زهرا این جلوه نصیب او می‌شود.

نور عامل هدایت است به میزانی که فرد خود را در پرتو نور فاطمه قرار دهد و تحت نام نور حضرت قرار گیرد هم خود هدایت می‌شود و هم دیگران را با خود هدایت می‌کند.

نور از ظلمت گریزان می‌باشد، کسی که تحت پرچم زهرای مرضیه(س) باشد از نیستی و نابودی دور می‌شود و وجودش سراسر هست می‌شود به عبارتی این وجود چنان مبارک می‌شود که نه تنها کمترین ضایعات و نیستی در آن راه ندارد بلکه سراسر نفع و سودی می‌شود که دیگران در پرتو آن به درجات کمالی خاص واصل می‌آیند. یعنی ضایعاتی ندارند و نفعش به همه می‌رسد.

روایت متذکر شد نور هر وحشت زده‌ای را آرامش می‌بخشد وجود مقدس زهرای عالم همه وحشت زدگان تاریخ را از ظلمت گناه امنیت می‌بخشد و وجودشان را مملو از آرامش می‌کند.

مرحوم حاج ملاهادی سبزواری می‌فرماید: اولین چیزی که به عنوان علامت سعادت در قلب عارف ایجاد می‌شود نور است یعنی یک هستی جدید بر قلب او می‌تابد این نور همان بصیرت است که بر قلب او عارض شده است به عبارتی دیگر می‌توان گفت: سعادت فرد منوط به تابش نور فاطمه بر قلب او است و اثر به جا مانده از این تشعشع بصیرت انسان را افزایش می‌بخشد. علامت تابیدن این نور آن است که دنیا در قلب سالک سرد می‌شود و دیگر کششی نسبت به دنیا ندارد بلکه دنیا را زمینه‌ای برای رسیدن به محبوب می‌بیند زاییده‌نور، نور است از همین رو به میزانی که شیعه فاطمه نورانی شود سرعت سیرش افزایش می‌یابد او توفیق می‌یابد تا منازل سلوک را یکی پس از دیگری به سرعت بپیماید و خود را به مولا برساند.

آنچه بیش از هر چیز دیگر در خواص نور توجه انسان را به خود جلب می‌کند این است که نور همیشه ماندگار و جاودان است این گونه زمانی باشد و زمانی خاموش شود اگر گاهی ظلمت فرا می‌رسد قطعاً میان نور و فرد چیزی حایل و مانع شده است همچنان که ماه میان خورشید و زمین مانع از پرتوافشانی خورشید نسبت به زمین می‌شود، شب در عالم هستی زمانی فرا می‌رسد که ماه از رسیدن نور به زمین جلوگیری می‌کند وگرنه خورشید در هر حال خورشید است.

اگر لحظاتی ما دچار کدورت‌های عالم ماده می‌شویم خود میان انوار وجودی زهرا(س) و خودمان مانع شده‌ایم ای جان تو خود حجاب خودی از میان برخیز

لحظات تاریکی زندگی ما روی خورشید وجودمان پرده انداخته‌ایم.

وجود مقدس زهرا(س) همیشه نورافشانی می‌کند این سالک است که برای رسیدن به مولا باید از روشنایی حضرت استفاده کند و روی نور زندگی خود را با پرده‌های حجاب رذایل اخلاقی و اعتقادی نپوشاند.

در رساله‌ی عرفا آمده است که چون سالک به نور برسد برایش علامت است آنکه هرگز خود را نبیند اگر خود را ببیند هنوز کثرت باقیست و تا کثرت باقی باشد مشرک است با توجه به این عبارت شاید بتوان گفت وقتی انسان منور به نور فاطمی شود دیگر از وجودش چیزی باقی نمی‌ماند تا حجاب میان او و مولایش شود و هر چه هست مولاست.

در محضر نورانی دختر پیامبر فرد از جهل و ظلمت خارج می‌شود.

قمر رنگی ز رخسارش شکر طعمی زگفتارش

بشر را مهر دیدارش نهان چون روح در اعضا

بهشت از خلق او بویی محیط از جود او جویی

بجنب حشمتش گویی خرامان گنبد مینا

خرد طفل دبستانش قمر شمع شبستانش

بمهر چهر رخشانش ملک حیران تر از حربا


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ